صفحه شخصی روح ا... آذین   
 
نام و نام خانوادگی: روح ا... آذین
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد معماری - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  دانشجوی دکتری حقوق خصوصی/رئیس هیئت مدیره /طراح،مشاور و مجری پروژه های معماری و مدیریت پروژه/پایه دو طراحی و نظارت
تاریخ عضویت:  1389/01/25
 روزنوشت ها    
 

 مقایسه موردی دو شهر نیاسر و آران بیدگل بخش معماری

13

نوشتار حاضر،پژوهشی است بر گرفته از برداشتهای نگارنده در سفر پژوهشی نیاسر گروه معماری منظر سال 1389
طرح مسئله :

با مشاهده این شهرها در طی سفر دو روزه و دیدار از بعضی فضاهای این دو شهر،با قدم زدن در کوچه باغ های نیاسر و مشاهده مراسم آئینی هم چون قربانی کردن گاو و ... ،حس پویایی بافت شهر و تعامل مردم با طبیعت بسیار قابل توجه بود.شهر بسیار سرزنده بود و فضاهای جمعی خوبی در کنار درخت قدیمی و مسجد وجود داشت که حیات و مشارکت مردمی در آن ها بسیار واضح مشاهده می شد،از سویی در شهر آران بیدگل با وجود تلاش بسیار دست اندرکاران مرمت و احیای بافت تاریخی ،حس پویایی و فعالیت شهری کمرنگ تر دیده می شد ،در ابتدای تحلیل موضوع سؤالی مطرح می شود ،که ؛

آیا اقلیم در این دو شهر اقلیم(اعم از آب وهوا،پوشش گیاهی،توپوگرافی ،آب و ... )می تواند تأثیر عمده ای بر منظر شهری و در نتیجه رابطه آن با روح مکان و حس زندگی در این شهرها داشته باشد؟و یا اینکه تلفیق عناصر طبیعی و دست ساخت های انسانی باعث چنین تفاوتی در این دو شهر شده است؟

در این نوشتار سعی بر آن است که با مقایسه سه رویکرد منظر در این شهرها 1.منظر طبیعی 2.منظر میراثی 3.منظر تاریخی به بررسی تفاوت موجود پرداخت.


مقدمه :

منظر شهری ،به عنوان تجلی خارجی یک کلیت واحد،محصول انطباق لایه های اطلاعاتی متعدد در حوزه های مختلف فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی،تاریخی،بوم شناختی و ... از شهر بوده و در گونه شناسی نقش های مختلفی که تا کنون بر عهده داشته است ،مهمترین نقش آن ، فراهم آوردن امکان قرائت کلیت شهر به مثابه "متن" است.

شهر ،علاوه بر ساختار تجسمی اش،حامل مفهومی ذهنی است.این مفهوم ذهنی نیز از به هم پیوستن مفاهیم هر یک از اجزای شهر براساس رابطه ای معنایی که هر شیء با شیء دیگر پیدا می کند ،حادث می شود.در نتیجه شهر، همچون جامعه،موجودی حیاتمند تلقی می شود.شهرها از روی نشانه های شهری و مشاهده عینیت ها و نقش خاطره هادر ذهن شناخته می شوند ؛ نشانه هایی هم چون آب،کوچه،میدان،خیابان،فضای باز و سبز و ... همراه با جریان زنده ی فعالیت های جمعی و اجتماعی در شهر. شهر شاخص ترین و تکامل یافته ترین نشانه از زندگی جمعی انسان ها ،محصولی از فرهنگ مردمان هر سرزمین و متأثر از عواملی هم چون اقلیم،اقتصاد،فرهنگ و ... است.

فرضیه :

پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ منظر طبیعی،میراثی و تاریخی نیاسر و در مقابل ارتباط حداقلی این مناظر در آران بیدگل و هم چنین عدم توجه به وجه ذهنی و توجه صرف به جنبه کالبدی این مناظر مانع ایجاد حس حیات و پویایی و تعلق به مکان در فضاهای شهر آران بیدگل شده است.

نیاسر؛ تلفیق مراسم آئینی با تاریخ و طبیعت

مردم شهر با حضور در مسجد و کنار درخت کهن شهر،با اجرای مراسم قربانی ، به نگهداری یک میراث مشترک همت می گمارند ،هم چنان که چهارطاقی نیاسر ،در حکم یک منظر تاریخی کهن همواره بر احوالات آنها نظاره گر است.حفظ حریم چهارطاقی و چشمه ی آب آن، برای آنان چنان واجد اهمیت است که زنده نگاه داشتن مراسم آئینی قربانی کردن !

همه این عوامل چنان جدایی ناپذیر در هم تنیده و گره خورده اند که حذف یکی ،نابودی دیگری را طلب می کند. چنان که بنا بر، این تعریف : منظر پدیده ای است عینی و ذهنی ،پویا و نسبی که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است؛ می توان ارتباط دو سویه ای به شرح زیر برقرار نمود : منظر آئینی قربانی کردن که در ذهن و خاطره مردم شهر ثبت شده و تلفیق غیر قابل انکار آن با منظر طبیعی نیاسر،تعامل انسانست و دلبستگی های او با محیط اطرافش (این همان تعامل انسان با محیط است)،دلبستگی بشر به منظر و چگونگی یافتن هویت بشری در مناظر و مکان ها یکی از عمیق ترین نیازهای انسان برای احساس هویت و تعلق به مکان است. از سوی دیگر ،چهارطاقی به عنوان منظر تاریخی شهر در حکم نیرویی نامحسوس عامل پیوند دهنده مردم است با تاریخ کهن شهرشان (این همان تعامل جامعه با تاریخ است).بنابراین منظر تنها آنچه که می بینیم نیست،بلکه طریقی است برای دیدن.ما با چشم هایمان اطراف را می بینیم اما تفسیر آن با ذهن و نسبت دادن ارزش ها به منظر به دلایل نامحسوس و معنوی است.پس باید توجه بیشتری به معانی و مفاهیم چندگانه و چند لایه منظر داشته باشیم.



آران بیدگل؛ ارتباط حداقلی منظرهای طبیعی،میراثی وتاریخی

با کمی دقت در تماشای شهر و بافت آن،این موضوع بر من آشکار شد که علارغم تلاش در بازسازی و احیاء و نوسازی برخی نقاط شهر ،به دلیل عدم توجه به وجه ذهنی منظر در باز زنده سازی و هویت بخشی فضاهای شهر و ایجاد تصاویر ذهنی مشترک در خاطره جمعی مردم شهر،بافت آران بیدگل در محاصره اقدامات روبنایی قرار گرفته و توجه به زیبایی و هماهنگی و ... فقط در کالبد محیط صورت گرفته است.

این شهر نیز در بناهای تاریخی و آداب و رسوم کهن،کم از نیاسر نیست ،هم چنین پوشش گیاهی آن،نه به مقدار انبوه نیاسر ولی در حدو اندازه خود می باشد،پس دلیل این تفاوت در حس مکان و پویایی بافت شهر در چیست؟ شاید پاسخ این باشد ؛که، به هم پیوستگی این منظرها در آران بیدگل به حداقل رسیده،کوچه ها و معبرهای بازسازی شده، فضاها را کادره کرده،در امتداد راسته ها و معابر به منظر دلنشینی اعم از منظر تاریخی ،طبیعی و ... نمی رسیم،انگار در این شهر آسمان هم به آن وسعت نیست،آسمان هم در قابی تنگ گرفتار شده است. منظر تاریخی فضاهایی هم چون عصار خانه و مساجد شهر ،فضاهایی مستقل ،دست وپا بسته ،خشن و پشت کرده به شهرند که قابلیت تبدیل شدن به نشانه از آنها سلب شده است.بعد ذهنی منظر در آنها کمرنگ شده ،البته این امر ،مشکل قطعی و لاینحل برای شهر محسوب نمی شود و با کمی تغییر در برنامه ریزی شهری آران بیدگل و توجه به درک و تجربه شهروندان از شهر ،ایجاد بسترهای مشترکی که مردم فعالیت های کارکردی و مراسم خود را در آن انجام دهند،و افزودن حس خاطره انگیزی به فضاها ،می توان به بازگشت حس تعلق به مکان و روح زندگی و حیات در آنها دل خوش بود.با تکرار مراسم و آئین ها، یاد آنها ،زمان و مکان را به هم پیوند می زند و حافظه تاریخی شهروندان را تقویت می کند .



جکسون معتقد است که بیشتر مردم حس مکان را تنها با دیدن بناهای معماری و یا یادمان ها به دست نمی آورند بلکه برخی اتفاقات روزانه ،هفتگی یا فصلی که برایمان اتفاق می افتد ،به خاطر می آوریم،یا آن چه که با دیگران به اشتراک می گذاریم.بسیار بیشتر از عناصر فیزیکی اطراف ،مکان ساز است.او اعتقاد دارد که مهمترین عامل تشخیص کیفیت منظر،مکانی است که در آن زندگی می کنیم.این حس ما در ارتباط با زمان است که در یک بازه طولانی نسبت به مکان و جامعه ساخته می شود.

نتیجه گیری :

فهم ما از یک شهر ،در رابطه متقابلی با منظرهای آن شهر است.این فهم تنها محدود به جنبه های فیزیکی و عینی نیست و جنبه های ذهنی منظر شهر را نیز در بر می گیرد."چرا که منظر شهری،بعد ناشناخته ای از شهر است که تأثیر زیادی در احساس مطلوبیت شهر نزد شهروندان آن دارد " (دکتر منصوری ،1389). منظر می تواند به عنوان یک ساختار که در آن احساس ما از مکان و خاطراتمان ماندگاری و پایداری ذهنی دارد،دیده شود . بنابراین تغییرات سریع در منظر شهری،بدون برنامه ریزی و مطالعه کافی، احساس تعلق و سکونت در شهر را تهدید می کند.

دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 10:43  
 نظرات