صفحه شخصی روح ا... آذین   
 
نام و نام خانوادگی: روح ا... آذین
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد معماری - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  دانشجوی دکتری حقوق خصوصی/رئیس هیئت مدیره /طراح،مشاور و مجری پروژه های معماری و مدیریت پروژه/پایه دو طراحی و نظارت
تاریخ عضویت:  1389/01/25
 روزنوشت ها    
 

 نور در منظر بخش معماری

7

مقدمه
منظر دارای معنی است. معانی در ذات پدیده ها به ودیعه گذاشته شده اند، و این انسان است که از طریق ادراک و گاه الهام به کشف این معانی نایل می شود. اولین ادراک برای او در آستانه محل تلاقی سکوت و نور رخ می دهد: در سکوت (ظلمت) آرزوی بودن نهفته است و نور بخشنده تمامی حضور هاست، و به چیز ها چو نان که باید باشند معنی می بخشد، آنگاه که نور در برخورد با سطوح مقام می گیرد، فضا و فرم ها را با هم پیوند می دهد، مرزها را در هم می آمیزد یا از هم جدا می کند، سایه ها بر انگیخته می شوند، و منظر توان سخن گفتن می یابد.
نور یکی از استعاره هایی است که در منظر انسان را به فکر وا می دارد و ذهن و جسم انسان را به دنبال خود می کشاند. بواسطه آن تصاویر عینی و ذهنی از دنیای اطراف در ذهن ما شکل می گیرد، باید توجه داشت که فضای ادراکی غیراز فضای واقعی است. فضای ادراکی از طریق دریافت کیفیات فضای واقعی تصویر میشود و در نهایت با برانگیختن معانی در ذهن ما تعیین کننده رفتار میشود. در این مقاله برای تبیین سطوح معنی ناشی از نور به نظریه واسطه ای هرشبرگر استناد شده است که قایل به دو سطح معنایی کلی "ذهنی" و "واکنشی" است.

معنی ذهنی را می توان به معانی "عینی" و "استعاره ای"منفک نمود، معنی واکنشی آن را می توان به مفاهیم "احساسی"، "ارزشی" و "حکمی" تقسیم کرد. در مفهوم عینی انسان فرم را از طریق اندازه، شکل ظاهری آن، استحکام، بافت، وسعت و.. به سرعت ادراک کرده و دسته بندی می نماید و فرم به شکل رمزی عمل نمی کند. اما برخی از فرم ها تصاویری را به ذهن القا می کنند که با اصل فرم ارتباطی ندارد. در این مرحله آنها استعاره ای می شوند برای بیان مقصودی خاص، هم چون ورودی که تنها با مسقف شدن معنی پیدا کرده ، و یا درخت که نماد دانش می شود. وقتی در انسان معنای ذهنی شکل گرفت، بطور معمول معانی درونی مختلفی در او بر انگیخته می شود. اولین آنها " معنای عاطفی واحساسی" است، که شامل حالات مختلف شادی، غم، هیجان، خستگی و ... که از تجربیات و فرهنگ و شخصیت و... فرد سرچشمه می گیرد، واکنش دیگر" معنای ارزشی" است، که فرد بر اساس شعور و ادراک خودکه بیشتر با معنای استعاره ای در ارتباط است ، به ارزیابی می پردازد، منظره ای که ممکن است در مرحله اول در او احساس هیجان را بوجود آورده باشد، این بار در سنجش با ترازوی معیارها و ارزشها کسل کننده و ناخوشایند جلوه می نماید و در مرحله آخر "مفهوم حکمی" نوع واکنش فرد نسبت به محیط را مشخص می کند، اینکه بایستد و آن را بستاید و یا از آن بی تفاوت بگذرد و یا در آن آشیان گیرد و ...
همانطور که از مطلب بالا بر میآید اساس معنا در ارتباط کیفی بین پدیده هاست و خاطرات نقال معانی هستند.
اما آن هنگام که معنا بطن های مختلفی را شامل می شود، لازمه فرا رفتن و دستیابی به باطن آن بر خورداری از مراتب وجودی بالاتر می باشد و « صاحب نظر» بودن است ، و معمارسنتی که صاحب نظر است، اصل و مبداء را در ماوراء این عالم می بیند، پس نور _ غیر مادی ترین عنصر محسوس_ که تنها چیزی است که از این عالم به زمین نزول می یابد، نماد و سمبل تجلی پروردگار می شود. اما برای انسان امروزی که نگاهشان از آسمان به عنوان فضایی ماوراء طبیعی، به یک اصل فیزیکی و مادی تغییر یافته است، نور دیگر حاوی پیام خدایان نیست بلکه بیانگر معنای کاربردی و احساسی زود گذر است.

در جمع بندی مطالب بالا می توان بیان داشت که روشنایی بزرگترین نیروی صامتی است که حواس ما توان درک آن را دارد، در ابتدا ما معنای صریح پدیده ها (چیستی) را به واسطه حلول نور در کالبد فضا در می یابیم و با شکل گیری معانی ضمنی( چگونگی) پدیده ها ، احساسات، ارزش گذاریها و در نهایت نحوه رفتار ما در فضا شکل می گیرد، و در این میان نور بی واسطه از مکان و زمان سخن می گوید و گاه از معنا پلی می سازد به فرای کالبد مادی این جهان.
هدف این مقاله بررسی چگونگی تاثیر گذاری نور در ادراک معانی مختلف از منظر می باشد. از آنجا که منظر هم می تواند طراحی شده باشد و هم به صورت طبیعی( دخالت بدون قصد طراحی) شکل گرفته باشد، به بررسی معانی مختلف مکان و زمان جاری شده از نور در منظر های طبیعی به عنوان منبع الهامی برای طراح پرداخته می شود تا در نهایت با شناخت ابزار و آگاهی از کیفیات، خود با آوای نور آنچه از چشم سر نهان است را از سِتر بیرون آورد، و سکوت حاکم بر مکان را با شکوفا نمودن گوهر مکان و زمان بشکند.
این مقاله با رویکردی نو به مقوله نور در منظر ، ماهیت منظرین نور را در سه بخش معنای مکان، معنای زمان و تاثیر نور بر ادراک بررسی می کند که هرکدام از این سطوح در یک قسمت مطرح می شود.
معنای مکان
مکان تمامیتی است که از چیز های ملموس دارای ماده، فرم، رنگ و ... ساخته شده است، بنابراین در نظر گرفتن جزیی از آن بدون در نظر آوردن کلیت آن امکان پذیر نیست و تمام اینها در پیوند باهم گوهر مکان را شکل می دهند. مکان دارای ساختاری است که شامل دو جزء " فضا" و " ماهیت" می شود که اولی تعیین کننده مرزها و حس جهت یابی فرد در مکان، و ماهیت بیانگر هویت مکان برای انسان است و همان حال و هوای حاکم بر مکان را شکل می دهد. بنابر این تجسم کلی از یک مکان از ادراک کیفیات جسم و روح آن مکان حاصل می شود، که نور بر هر دو تاثیر گذار و از هر دو تاثیر پذیر است.
اما آن هنگام که تاریکی هم چون پیله ای ابریشمین همه جا را در بر گرفته است، تناقضی بس بارور در ذهن شکل می گیرد که ریشه در ذات تاریکی دارد، جهانی آمیزش یافته از دو نیرو که هم اکنون در حال رکود به سر می برد، وجودی مملو از آرزوی بیان که تنها رخنه ی تک پرتوی نوری آن را به حضور می آورد.

از آن جا که هر احساس، رویداد و پدیده ای، زمینه ای دارد که با حضور در آن معنای خاص خود را می یابد. باید تاریکی باشد تا نور، نور شود، نور با جلال و قدرت بدرخشد، تاریکی تلالو نور را بر می انگیزد و عظمت آن را آشکار می کند و سخن از مکانی در نا کجا آباد سر می دهد.

آن گاه که نور بر زمین تجلی می یابد از حضور خویش آگاه می شود و در چیزها در می آمیزد و بر سطوح آنها مقام میگیرد و سایه ها هبوط می یابند. از این تضاد، نواها طنین انداز می شوند، یکی با صراحت در جان تو فرو می رود و تو را به خویش می خواند و دیگری با ابهام و پرده پوشی تو را به تردید در راه وا می دارد و تنها این زمان است که مکان دارای انرژی می شود و تخیلت را بیدار می سازد و از رکود بیرون میآیی و جزیی از سرنوشت فضا می شوی با گوش فرا دادن به نغمه نور دل به راه می سپاری ...


هر مکانی نور خویشتن را دارد. درکویر هر شعاع نور خاک را جانی سوزان می بخشد و سایه ها کوتاه و صریح اند و چیزها متحرک اند و ادغام ناپذیر. توده های تپه ای شن روان رنگی طلایی را بازمی تابانند و در بیکرانگی کشاکش نور و تاریکی، روح کیهانی باشکوهی حکمفرماست.
نور کم رمقی که در جنگل ها ی شمالی از میان درختان متراکم می گذرد تا بر زمین بتابد. الگویی بدیع از وصله کردن سایه های طویلی که مرزهای اشیاء را در خود می مکند، فرم می دهد.آنچه حاصل می شود توان بر انگیختن روح انسانرا دارد و آرزوهای رمانتیک نهفته در او را بیدار می سازد.
در کناره در یا نور در آب صد جلوه می یابدو در موج سرکش آن از بیرنگی خویش می گوید. .


نور شکل می دهد و شکل می گیرد. روح مکان را بوجود می آورد و آن گاه که عناصر آن بوجود آمدند از آنها جلوه می گیرد و در زمان تغییر می یابد بدون آنکه ساختار را تغییر دهد.
آنگاه روح که مرداب حاکم شد، سایه ها بوجود میآیند صراحت اشیا و فواصل را میبلعند و مکان را به فضایی پر رمز و راز هم چو بدل می سازند که تورا به تجربه ای دور از روزمرگی می کشانند. اگر برایت معنای ترس و وحشت داشته باشد از آن می گریزی وآن را ویران می سازی و اگر شکوهی را به ارمغان آورد، تکریمش می داری.

رطوبت و گرد و غبار کیفیت نوریعنی رنگ، وضوح، شفافیت آن را به صورت مختلف از جایی به جای دیگر تغییر می دهند. هر چه مادیت آن بیشتر باشد، جهان غیر مادی تر بوجود می آید
تو در پرتوی نور با مکان به گفتگو می نشینی. گذر، آستانه، حریم را کشف می کنی و جهانی کوچک در دل جهانی بزرگتر را شکل می دهی.
دشت باز است و منظر آن وسیع. طاق آسمان آن بزرگ و مقیاس تو خرد. در چنین مکانی جهت بی معناست. این سایه درختی است که برای تو آسودن در آن به معنای آرامش است.
نور نمادینی که از میان شکافهای بلند و تاریک لابلای برگ درختان بدرون جنگل می آید، مسیر را به تو می نمایاند. و چراغ های شهر از دور در دل تاریکی شب برایت نشانه جاری بودن زندگی در آن کالبد است. حضور خانواده ای ... .

نور روح جهان است. آنگاه که پا به منظری مقدس می نهی تازه معنا را در می یابی. در این مکان از ادراک رها می شوی و جسم خود را در مکان می نهی و مملو از احساسی درونی که از مکان بر نمی خیزد بلکه رنگ و بو ی خود را بر مکان حاکم کرده است، همراه نور در مکانی در فراسوی خیالت فرود می آیی.

نور گاه تورا به اوج می برد و گاه به حضیض می کشد. این نور است که به تو می گوید کجایی و چگونه بودنت در آن مکان . نور اشیاء را رنگ میکند و لحن آدمیان را شکل می دهد اتمسفر و حالت مکان را مشخص می کند. گاه خرد فضاهای را در دل مکانی بزرگتر ایجاد می کند و گاه آن مکان را وا می نهد و تو را به جهانی دیگر می برد

یکشنبه 26 اردیبهشت 1389 ساعت 13:52  
 نظرات