صفحه شخصی روح ا... آذین   
 
نام و نام خانوادگی: روح ا... آذین
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد معماری - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  دانشجوی دکتری حقوق خصوصی/رئیس هیئت مدیره /طراح،مشاور و مجری پروژه های معماری و مدیریت پروژه/پایه دو طراحی و نظارت
تاریخ عضویت:  1389/01/25
 روزنوشت ها    
 

 در آمدی بر موضوع منظر، انسان، جامعه بخش معماری

5

در آمدی بر موضوع "منظر، انسان، جامعه"
پرسش: قرار است این مطلب آغاز و درآمدی باشد بر موضوع منظر و ارتباط آن با انسان و جامعه. اما پیش از هر چیز این پرسش به ذهن می آید که آیا در حالی که موضوع "منظر" خود موضوع چندان مشخص و معینی نبوده و این مساله از نوپا و ناشناس بودن آن (خصوصاً در کشور ما) و - بسیار مهم تر - از گستردگی و پیچیدگی این رشته و وجود زمینه‌های فراوان مرتبط یا وابسته به آن ناشی می شود، می توان دست به بررسی و تحلیل ارتباط آن با موضوعات دیگر زد، به ویژه موضوعات پیچیده ای چون انسان و جامعه (که خود مانند منظر از ده ها زمینه و تخصص دیگر تشکیل شده اند.)
پاسخ: اگر کمی بیشتر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که پاسخ به نوعی در خود پرسش نهفته است. درست است که نمی توان تعریف دقیق و جامع و کاملی برای "منظر" ارائه داد و آن را محدود به دامنه و زمینه ی خاصی نمود، اما یک راه شناخت و تعیین دقیق تر آن، جستجو و بررسی و تحلیل بیشتر ارتباط "منظر" با موضوعات و زمینه های گوناگون دیگر است. یکی از مهم ترین این موضوعات، "انسان" به عنوان به وجودآورنده - چه ذهنی و چه عینی - و مخاطب اصلی منظر (تنها مخاطب؟) است. "جامعه" به عنوان مجموعه ای از انسان ها و به عنوان یکی از اصلی ترین و تاثیرگذارترین بسترهای زندگی انسان، یکی دیگر از این زمینه‌ها است.

منظر به عنوان منظر:
تاکید بر عدم استفاده از ترکیب "معماری منظر" و استفاده از واژه‌ی "منظر" - به تنهایی - در این نوشته با هدف نگاهی جامع ‌تر و فراگیرتر به این موضوع صورت گرفته است. چرا که "معماری منظر" (که تصور و برداشت عامه از "منظر" است.) را می‌توان یکی از همان زمینه ‌های وابسته یا زیرشاخه‌ ها، برای موضوع بسیار کلی ‌تر و وسیع ‌تری دانست که در اینجا با نام "منظر" مورد بحث است. از طرف دیگر وقتی از رابطه ‌ی انسان و جامعه با منظر سخن می‌گوییم، به نظر می‌رسد که "منظر" با معنایی کلی ‌تر و وسیع ‌تر، زمینه ‌های بیشتری برای بحث و گفتگو و تحلیل فراهم می‌کند، تا فقط "معماری منظر".

منظر: "آن‌کس که می‌بیند و آن‌چه دیده می‌شود."
به هرحال برای تعیین حوزه ‌ی این پهنه ‌ی وسیعی که از آن سخن می‌گوییم باید نقطه‌ای را برای شروع در نظر گرفت. حال که قصد داریم این موضوع را از منظری فراگیر و کلی بررسی کنیم، از خود واژه‌ ی "منظر" آغاز می‌کنیم. با در نظر نگرفتن این نکته که این واژه برگردان یا در واقع معادلی برای واژه ‌یLandscape است و با استفاده از دانش عمومی از زبانمان (که شامل احاطه ‌ای جزیی بر زبان عربی نیز هست)، دو معنای عمده و اصلی را می‌توان برای "منظر" در نظر گرفت: نخست معنای "منظره" یا "جلوه‌ای که تماشا و دیده می‌شود" و دوم معنای "محل دیدن و تماشا کردن".
در اینجا با فراتر رفتن از معنای اصلی، دو مفهوم و معنای متقابل؛ 1."آن کس یا آن‌چه که می‌بیند." یا "جایی که از آن می‌بینیم" و 2."آن‌چه دیده می‌شود." و به عبارتی دیگر "آن گونه که موضوعی دیده می‌شود." به ذهن می‌رسد.

منظر مردم، منظر و مردم، منظری برای مردم
پیش از ادامه ‌ی بحث باید یاد‌آوری کرد که دو مفهومی که در بخش پیشین به آنها اشاره شد، به عنوان معنای واژه‌ ی منظر نبوده، بلکه دو مفهوم متقابل و اصلی هستند که می‌توان در تلاش برای انجام تقسیم ‌بندی ‌ای کلی از آن در نظر گرفت. به این ترتیب در جهت ایجاد ارتباط با موضوعات مورد بحث و بررسی، می‌توانیم دو مفهوم متقابل مشابه را هم برای "منظر مردم" یا "منظر جامعه" در نظر بگیریم:
1. مردم چه چیز را می‌بینند؟ چه چیز را می‌خواهند ببینند؟ مردم چگونه به شهر و جامعه و محیط زندگی‌شان نگاه می‌کنند؟ (چه نگاه به مفهوم بصری و هم نگاه معنایی)
2. مردم چگونه دیده می‌شوند؟ چه رفتارهای آشکاری در آنها دیده می‌شود؟ چه رفتارهایی از مردم را نادیده گرفته‌‌ایم؟ دوست داریم مردم چگونه دیده شوند؟...
این‌ها تنها چند نمونه و مثال از سوالات و موضوعات بسیاری است که با نگاهی به بحث "منظر و ارتباط آن با انسان و جامع" از دیدگاهی که در اینجا درباره ‌ی آن صحبت شد به ذهن می‌رسد و البته فراموش نکنیم که در مسیر طرح پرسش ‌ها و رسیدن به پاسخ ‌ها باید تا جایی که ممکن است از بحث‌ های کاملاً تخصصی جامعه ‌شناسی و رفتارشناسی و ... دور شد و از دید "منظر" و یک "معمار منظر" به این موضوعات نگاه کرد.

مثال
برای درک بهتر آن‌چه گفته‌ شد، ذکر یک مثال کمک بسیاری خواهد نمود:
شکی نیست که مهم‌ ترین بستر موجود برای مشاهده و بررسی رفتار یک جامعه، "شهر" است. جایی که عمده فعالیت ‌ها و تعاملات اجتماعی مردم صورت می‌گیرد. اما در بسیاری موارد در مشاهده و بررسی شهرها آنچه بیشتر مورد توجه است، کالبد شهر است و وقتی از "منظر شهری" صحبت می‌کنیم، عناصر زنده و پویا و مهم آن را فراموش می‌کنیم: انسان‌ها، مردم یا همان جامعه ‌ی شهری.

مهم ‌ترین و به‌یادماندنی ‌ترین خاطراتی که از بازدید از چند شهر بزرگ و مهم اروپایی برای من به جای مانده، نه کلیساها و بناهای عظیم و نه موزه ‌های مجلل و نه جلوه ‌های تکنولوژیک این شهر‌ها، که شور و هیاهو و تکاپوی مردم و حضور پویا و شادی‌بخش و هیجان‌انگیز آنان، چه در مراکز تجمع و مراکز توریستی شهرها و چه در کوچه‌ پس ‌کوچه ‌ها و میادین کوچک و خلوت ‌تر شهرها است.
این خاطرات همواره با نوعی حسرت از نبود چنین شادی و هیجانی در شهرهای کشورمان همراه است. به جای آن در شهری چون تهران، حتی همهمه ای عصبی را شاهد هستیم. گرچه دلایل بسیاری نیز می‌توان برای چنین مشکلی نام برد - از جمله دغدغه ‌های اقتصادی و معیشتی بسیاری مردم یا دلایل روانشناسی و جامعه ‌شناسی و ... - اما پیش از این ها این پرسش را باید مطرح کنیم که: آیا شهرهای ما فضا و مکانی برای بروز این رفتارها به مردم داده‌اند؟
شاید پاسخ این باشد که فرهنگ درون ‌گرای مردم ما است که این تفاوت رفتار اجتماعی را نتیجه داده است. اما از آنجا که فرهنگ، شکل زندگی را تعیین می‌کند و شکل زندگی، فرهنگ ما را تعریف می‌کند، آیا نمی‌توان کمبود همان زیرساخت ‌ها و فضاهای جمعی شهری را دلیل اصلی شکل ‌گیری فرهنگ درون ‌گرا و متفاوت مردم ما دانست!؟ وارد شدن به این چرخه ‌ی ظاهراً بی‌مبداء و مقصد، ما را از بحث اصلی منحرف خواهد کرد، چرا که این سوال، خود سرآغازی بر بحث ‌های تاریخی و معماری فراوان دیگری خواهد بود.

جمع ‌بندی
در جمع ‌بندی ‌ای بر این مثال و بر این مقاله باز هم پرسش ‌هایی مطرح می‌شوند: زمانی که از نابسامانی شهرها و منظر و نمای شهری صحبت می‌کنیم، چقدر به جای انتقاد از نماها و تابلوهای ناهماهنگ یا خط آسمان آشفته، به جایی که مردم از آن می‌گذرند، در آن می‌ایستند یا می‌نشینند توجه می‌کنیم؟ از مبلمان شهری صحبت نمی‌کنیم، بلکه منظور حضور خود مردم به عنوان عنصری در منظر شهری است. چقدر به پویایی یک فضا با حضور مردم و برخوردها و تعاملات آنها در آن فضا می‌اندیشیم و بها می‌دهیم؟ چقدر می‌دانیم که مردم کجا دوست دارند بایستند، کجا راه بروند، چه ببینند و ...؟ چرا در شهر تهران مکانی برای نشستن، برای لحظه‌ای ایستادن و لحظه‌ای تامل نمی‌توان یافت، مگر در معدود پارک ‌ها؟ آیا اهمیت این موضوعات کمتر از ساماندهی نماهایی است که به زحمت، جزیی از آن را با ایستادن و سر به بالا گرداندن در یک کوچه ‌ی تنگ می‌ توان دید؟

نقطه سر خط
اگرچه دانش تخصصی جامعه ‌شناسی و انسان ‌شناسی و ... در این زمینه‌ ها بسیار مفید خواهد بود، اما هر معمار منظر خود به عنوان یکی از اعضای این جامعه و یکی از مردم، می‌تواند به بسیاری از این پرسش‌ ها پاسخی دهد. می‌تواند خود پرسش ‌ها و چالش‌ های جدیدی را مطرح کند. می‌توان به بحث و بررسی پیرامون منظر اجتماعی در شهرها پرداخت. از نابسامانی‌ ها گفت و از راه‌حل ‌ها. پیشنهادها و طرح ‌ها. منظر شهری، منظر جامعه، منظر مردم ...

چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 10:54  
 نظرات