مقدمه
در خلال دهه های نخستین ومیانی قرن 20، نوگرایی ورشد سریع فرهنگی ناشی از آن، دشواریهایی رادرقلمرو ایجاد معنی وهویت بخشیدن به شهر در پی داشته است. از یکسو بانیان سبک بین الملل با محوریت اصل ساده سازی Reduction شهرها را استانداردیزه ومتحدالشکل کردند تا به رویای "شهر به مثابه ماشین زندگی" جامه عمل بپوشانند. از سوی دیگر عملکردگرایان با توجه بیش از حد به جنبه های کمی، معانی وعملکردهای پنهان محیط را از یاد بردند.در اواخر دهه 60 به دنبال پی آمدهای این دیدگاههای یکسویه وجدا انگاشتن انسان از محیط، گسترش انتقادات ومخالفتها منجر به تغییراتی در تفکر معماری وشهرسازی شد. امروزه توجه بیشتربه جنبه های کیفی شهر ومهم ترین آن هویت محیط به عنوان عاملی برای تقویت پیوند انسان با محیط وغنابخشیدن به فعالیت اش درآن مشهود است.متناسب بودن محیط شهر به لحاظ کیفی در نظر مردم سهولت در ادراک معنا وهویت محیط را به دنبال داشته وبه حس رضایت آنان از محیط منجر می شود. [دانشپور،1383]
در جامعه معاصر ایران وعصر رواج شبه مدرنیسم وارداتی، ارتباطهای فرهنگی وساختاری با دنیای سنتی سست شده ودر نتیجه فضاهای بی هویتی تولید شده که نه از گذشته خودنشان دارند ونه در عداد محصولات مدرن قابل محاسبه هستند. [منصوری:1383]
برای رفع این کاستیها ومعایب در طراحیهای جدید لازم است ابتدا به پرسشهایی نظیر موارد زیر پرداخته شود:
هویت محیط به چه معناست؟ چه رابطه ای بین هویت جامعه، انسانها وهویت محیط برقراراست؟ به عبارت دیگر آیا تقدم وتاخری در شکل گیری هویت انسان و محیط موجود است؟ آیا هویت مقوله ای ثابت در طول زمان وگذر نسلهاست؟ وسوالاتی نظیر اینها.
کلیدواژه ها: حس مکان، محیط مصنوع، سیمای محیط، فرهنگ، حافظه جمعی.
هویت چیست؟
هویت یا کیستی وچیستی امور درزمره یکی ازمهم ترین مفاهیم حوزه های مختلف بشری است که با توجه به تحولات علمی وفرهنگی چنددهه اخیر بویژه درحوزه محیط زیست انسان دامنه آن به حیطه دست پرورده های انسان نیز کشیده شده است.[دانشپور،1383] آنچه آن را به اصطلاح با هویت میخوانند، دارای مراتبی از اتصال به تاریخ و تحولات گذشته خود است که عرف آن حد را با هویت میشناسد. اگر چه تبیین این حد، فرآیندی پیچیده است، لکن میتوان با تکیه بر عرف، مقولات با هویت و بیهویت را از یکدیگر تمیز داد.[منصوری:1384] دکتر بهشتی هویت را چارچوب وافقی توصیف می کند که بوسیله آن می توانیم در پرسش از خوب، ارزشمند وتحسین برانگیز ونیز آنچه باید کرد ونباید کرد وباید با آن به مقابله پرداخت، موضعی اتخاذ کنیم.در حقیقت، هویت، خاستگاه جهت گیری در زندگی ماست.[شایان:1387]
"کالن" هویت را چنین تعریف می کند: توجه به شخصیت فردی هر محیط وپرهیز از یکنواختی ومشابهت در محیطهای شهری. در تعریف "جیکوبز" هویت محیط در ارتباط با فعالیتها و زندگی در فضاها وعرصه های عمومی تعریف می شود. "راپاپورت" هویت را خصوصیتی از محیط تعریف می کند که در شرایط مختلف تغییر نمی کند ویا خصوصیتی که موجبات قابلیت تمیز وتشخیص عنصری را از عناصر دیگر فراهم می آورد.تعریف "الکساندر" از هویت محیط اینست : هویت محیط حاصل ارتباط طبیعی ومنطقی فرد با محیط است واین ارتباط واحساس تعلق خاطر بوجود نخواهد آمد مگر آنکه فرد قادر به شناخت عمیق محیط ودرک تمایز آن از محیطهای دیگر باشد. به عقیده "پروشانسکی" هویت محیط زیر ساختی از هویت شخص است که از شناخت های ذهنی فرد از دنیای کالبدی که در آن زندگی می کند تشکیل می شود. از نظر "لالی" هویت فرد در ربط ونسبیت با محیط بدست می آید. [دانشپور،1383]
هویت شهر، با شکل شهر تفاوتهای اساسی دارد.وقتی از هویت شهر صحبت میکنیم به چیزی رجوع میکنیم که در پس ظاهر و در بطن شهر نهفته است و ممکن است هیچ ربطی به شکل و ظاهر شهر نداشته باشد. مهم این است که داخل شهر چه میگذرد. [حبیبی:1384] بوجود آمدن احساس تعلق وهویت به جامعه در درون فرد بعد غیر ارادی دارد. پدیده ای است که در طول زمان ودر طول زندگی فرد به او القا شده وبر مبنای آن الگوهای رفتاری فرد در بطن جامعه شکل می گیرد.[خسرو خاور :1383]
در مورد حس مکان و هویت محیط،روانشناسان آنرا زیر ساختی برای هویت فرد وگروه اجتماعی می دانند.اما شهرسازان آنرا مستقل از هویت فرد یا گروه اجتماعی برمی شمرند. با تلفیق این دو رویکرد هویت را می توان در قالب نوعی "رابطه " تعریف کرد. رابطه ای که فرهنگ به عنوان بستر وزمینه، برقراری آنرا ممکن می سازد. هویت محیط از دسته دوتایی های نظیر "عین - ذهن"، "قدیم – جدید"، "کل - جز"، "صورت – معنا" و...است. به رغم تفاوتهای برشمرده در نظرات، عموم صاحبنظران بر هویت به عنوان معیار اساسی کیفی محیط تاکید دارند. از نظر آنان محیط باید در درجه اول به لحاظ بصری واجد شخصیت و هویت بصری باشد. [دانشپور،1383]
لزوم پرداخت به مقوله هویت در منظر
تلخی حاصل از کیفیت نامطلوب، حتی بعداز گذشت زمان طولانی وفراموشی تجربیات شیرین کم ارزش، باز هم در اذهان باقی می ماند.
آنون
بحث پیرامون مقوله هویت، بحثی نوستالژیکی یا توام با نگاه حسرت بار به گذشته نیست زیرا این تلقی به استنباط نادرستی از ماهیت بر میگردد که آنرا امری انتزاعی وثابت در طول زمان فرض می کند. [دانشپور،1383] هویت اجتماعی و حافظه جمعی در جایی حفظ می شود که وقتی فرد درآنجاست، حس کند فضایی در آن مستقر است که با جاهای دیگر فرق دارد. اگر شما احساس کنید در جایی هستید که در آن تداوم تاریخی وجود ندارد، یکی از ارکان مهم زندگی اجتماعی زیر سوال می رود واحساس عدم تعلق به جامعه وعدم هویت می کنید جامعه باید از انسجام کافی نمادین در سیما برخوردار باشد. شهری که هیچ خیابانی در آن حالت تاریخی ندارد، احساس عدم هویت را القا می کند. .[خسرو خاور :1383] سیمای نامطلوب میتواند در نهایت منجر به عدم تعلق محیطی شود تا آن جا که حتی ممکن است فرد تصمیم بگیرد محل سکونت خود را ترک گوید.[رضازاده:1384] بنابراین نادیده انگاشتن هویت در برنامه ریزی وطراحی منظر، می تواند منجر به شکست طرح شود.
محیط مصنوع، زاییده اندیشه انسانها
"شهر یک درخت نیست"- کریستوفرالکساندر
سکنی گزیدن یعنی تعلق خاطر یافتن به مکانی خاص. یعنی جهانی از چیزها را به خود اختصاص دادن .درطی فرآیند سکونت ،انسان بر دنیای اطراف خود تسلط ووقوف می یابد و سپس دریافت خود از این جهان رابه قالب اثر می کشاند.[شولتس:1381]
یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری ساختن شهر است. شکل شهر همواره شاخص درجه تمدن بشر خواهد بود. مجموعه تصمیمات مردم ساکن یک شهر، شکل شهر را تعیین می کند.بنابراین به قول بیکن "شهر هنر مردم است".[حبیب:1385] در طول تاریخ، اگر چه تقریبا همه سکونتگاهها اهداف مشترکی از قبیل فراهم آوردن محیط ایمن وراحت برای زندگی اجتماعی انسانها را دنبال می کنند، اما به لحاظ شکل ظاهری و محتوای درونی با هم تفاوت دارند. [دانشپور،1383]
از زمانهای قدیم شهرها در شرق وغرب صرف نظر از مشابهت های عملکردی تفاوتهای اساسی در ساختار وکالبد خود به نمایش گذاشته اند.چراکه در این دو سوی جهان، دیدگاه یکسانی در مورد زندگی جمعی وزندگی خصوصی افراد وجود نداشته است.[حبیب:1385]
شهرها متفاوتند ودرواقع محل تبلور زمان، مکان وفرهنگ سازندگان خود هستند.[تیبالدر:1385] ارتباط شهر با مفاهیم و اندیشهها تا بدانجاست که به راحتی و بدون آن که تعجبی برانگیزد میتوان از شهر اسلامی، شهر قرون وسطی، شهر بابلی و ... سخن گفت. چیزی که در تاریخ تحولات شهرها نیز تصدیق شده است.[منصوری:1384] نیروهای اجتماعی وفرهنگی به شکل گیری توده وفضا منجر می شوند.به عنوان مثال فضاهای باستانی را فلاسفه، قرون وسطی را سازمانهای محلات ، دوره رنسانس را سیاست جدید شاهزاده ها، بانکداری وبازرگانان بوجود آورده اند. شهرهای قرن 18 حاصل کار شهرداری، بورس واصناف بود وامروزه فضاهای قرن 21 حاصل کثرت گرایی، مشارکت فعال مردم (مردم سالاری) وقانونگرایی است.
دکتر رضازاده معتقد است که پیش از آن که سیما و منظر شهری در ایجاد فرهنگ موثر باشد، این سیما و منظر شهری است که متاثر از فرهنگ است.[رضازده:1384] فرهنگ مفهومی بسیار پیچیده است که واجد نمودهای عینی است.سازه ای فکری ومجموعه ای از رفتارها، افکار، عواطف وساخته های انسان است که دربرگیرنده کلیه آموخته هایی است که انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب می کند.فرهنگ واقعیتی سیال وفرآیندی خلاق ومستمر وپویاست.با این تفکر که محیط مصنوع ادامه فرآیند تفکر ما وزاییده اندیشه ونیاز انسانهاست، متوجه می شویم که فرهنگ در سرتاسرظرف کالبدی جاریست.[حبیب:1385]
دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه "ساختن نوعی بیان معانی و مفاهیم است". یعنی ساختمان یک ابزار بیانی است. اینکه این معنای تولید شده تا چه اندازه توسط مردم بازخوانی شود یا تداعیکننده چه مطالبی باشد موضوعی است که در روانشناسی محیطی به آن پرداخته میشود.[رضازاده:1384] لینچ همانند شولتس معتقد است بشر وقتی سکونت دارد که قادر به عینی سازی عالم بصورت اشیا وابنیه باشد که با معماری ایجاد می شود.[فلاحت :59] برود بنت معتقد است که تمام ساختمانها، خوب یا بد، معنایی را منتقل می نمایند وبه شکل نمادی از مفاهیم درونی خود برای ناظران بشمار می آیند.جنکز عقیده دارد که همزمان باخلق یک فرم کالبدی معنی آن نیز همراه با آن شکل می گیرد واین معانی است که محیط وانسانها را با هم مرتبط می کند.[قرائی:1387] بنابراین باید دید پس از ساخت یک محیط مصنوع بر اساس فرهنگ واندیشه رایج در یک جامعه، آیا رابطه منظر ومخاطب به انتها می رسد؟ یا اینکه فرهنگ و تمدن جامعه نیز، خود تحت تاثیر محیط پیرامون خود است؟
سیمای محیط ، تجربه مشترک
"تا وقتیکه انسان وجود دارد، می بیند" – ویلیام بلیک
به گفته راپاپورت اگر چه موقعیت اجتماعی افراد درشیوه برخورد ورفتار آنان بسیار موثر است، لیکن نشانه های محیطی، معانی لازم برای تنظیم رفتارها را منتقل می کند. محیط به نوعی ارتباط غیر کلامی با ناظران برقرار می سازد. [قرائی:1387]
ایزومی عقیده دارد قرارگرفتن در معرض هنر معماری اکثرا تحمیلی است واز هنر معماری، در قیاس با سایر هنرها، نمی توان دوری کرد. هنر معماران دوره های طولانی در معرض دید مردم قرار می گیرد. از آنجاییکه این فضاها بصورت روزانه ومداوم مورد استفاده عموم مردم قرار می گیرد، شرایط مطلوب ویا نامطلوب آن می تواند اثرات فراوان روانی به دنبال داشته باشد. [قرائی:1387] رکن اساسی نگره جامعه شناسی تام (از بنیانگذاران جامعه شناسی در غرب) پدیده تحمیل کردن زندگی اجتماعی به افراد است. یعنی زندگی اجتماعی، زندگی است که بعضی از ابعاد آن تحمیلی است. شما می توانید کاملا آزادانه زندگی کنید اما چیزهایی به شما تحمیل می شود.[خسروخاور :1383]
سیمای یک شهر بر یک تازه وارد یا کودکی که در این شهر به دنیا میآید قطعا موثر است. انسان یک موجود سه بعدی است و برای فهمیدن و لذت بردن به محیطی سه بعدی احتیاج دارد.[رضازاده:1384] مکان به شرط دائمی بودن، با برقراری اتحاد بین جمعی از انسانها، به آنها هویتی مشترک می بخشد وپایه های جامعه را استوار می کند.[شولتس:1381]
شهر "دست ساخته "ای است که به ثبت خاطرات می پردازد.[شولتس:1384] خاطره جمعی و حافظه جمعی از بدو بوجود آمدن جامعه شناسی، علوم اجتماعی و حتی فلسفه وجود داشته ولی بصورت یک پدیده اوایل قرن 20 توسط هالبواکس (Halbwachs) جامعه شناس فرانسوی مطرح شد.[خسروخاور: 1383] حافظه جمعی زندگی است که در طول تاریج امتداد دارد و منقطع نیست. واقعه و حادثه ای که در فضا رخ می دهد، بر در ودیوار و خلاء این فضا نقش می بندد و برای ما تبدیل به خاطره جمعی می شود که نقشی هم با نسلهای بعد دارد. وقتی از حافظه جمعی شهر صحبت می کنیم، از مکانها یا فضاهایی صحبت می کنیم که در آنها خاطره شهری نقش داشته و وقایعی اتفاق افتاده است. این وقایع به محیط ضخامت تاریخی داده است وجزیی از حافظه تاریخی ما شده است. [حبیبی:1383]
راپاپورت معتقد است که تغییر در برخی از خصوصیات مکان در هویت فرد اختلال ایجاد می کند.[داوودپور: 1384] وقتی مکانهای مرجع را از بین می بریم، فضای شهری را ازبین می بریم ووقتی چنین اتفاقی افتاد، نسل آتی هیچ صورت خیالی از شهر ندارد. فضای آشنایی برایش وجود ندارد وبنابراین بی هویت می شود، می تواند هر جایی مکان بگیرد و واقعه ای به زمان حال نخواهد افزود چون مکانش در اختیارش نیست.[حبیبی:1383]
محیط علاوه بر عناصر کالبدی شامل پیامها، معانی ورمزهایی است که مردم بر اساس نقشها، توقعات، انگیزه ها ودیگر عوامل آنرا رمزگشایی ودرک می کنند. [فلاحت :59] شهر تجربه ای مشترک است که مارابه عمق خود می کشاند ودر تجربه ای درگیرمان می سازد که همه افرادی که در آن حرکت می کنند در آن شریکند. آرزوی قطع رابطه با میراث گذشته بسیار کوتاه بینانه است.[حبیب:1385] دانکن شهر را به مثابه متن تعبیر می کند. منظر متنی است به قدمت تاریخ حضور آن، که از طریق خواندنش می توان به منطق مکانی و منطق مردمی سازنده آن پی برد.[عاشوری: 1387] منظر پدیده ای زمانی – مکانی است که بواسطه "وقوع حوادث در محیط خاص" منظری با مفهوم را ساخته است. در این دیدگاه، منظر نزد مخاطبان واجد معناست وهویت، تاریخ وخاطرات جمعی یک جامعه در نسلهای مختلف را روایت می کند. [منصوری:1383]
با این حساب احراز هویت هرگز از زندگی روزمره جدا نیست. هنگامیکه فرد درمعرض سیمای محیط زندگی خود است، ناخودآگاه با قرائت منظر پیامها و معانی آنرا دریافت می کند و مانند اینست که اندیشه وهدف سازندگان این کالبد وفرهنگ نسلهای گذشته مدام به شخص گوشزد شود. هویت فردی که در ابتدا در خلق فضا وهویت محیط متجلی شده بود، اکنون حین گذران زندگی در میان آن یکی از چندین عامل خارجی است که بر هویت جامعه اثر گذار است واین چرخه ادامه می یابد.
منظر به مثابه ظرف ومظروف
فریتز استیل معتقد است هویت محیط بستگی به ارتباط انسان ومحیط دارد : رابطه انسان ومکان تعاملی است، یعنی انسانها چیزهای مثبت ومنفی را به محیط می دهند وسپس از آن می گیرند. پس چگونگی فعالیتهای مردم در کیفیت تاثیر محیط بر آنها اثر گذار است. تصور مکان نه فقط کالبدی بلکه روانی یا تعاملی است.برخی از چیزهایی که انسان در مکان ایجاد می کند، بدون او ومستقل از او بوجود نمی آیند. [فلاحت :62] حس مکان امری از پیش تعیین شده نیست، بلکه از تعامل انسان با مکان زندگی روزمره ایجاد می شود: فرد مجموعه ای از تصورات قبلی خود را به محیط می دهد. همین تصورات چگونگی پاسخ او به محیط را تعیین می کند.[فلاحت :63] ارتباط بین عوامل هویت دهنده به محیط ارتباطی دو سویه است. شهر بدون عامل انسانی مفهوم ندارد. وقتی از شهر صحبت میکنیم صحبت از تعاملات انسانی است. تعاملات انسان با انسان، انسان با محیط و انسان با شهر. به همین دلیل،عوامل تشکیلدهنده هویت شهر، هویت انسان را نیزشکل میدهد.[حبیبی:1384]
منظر در کنار هنرهایی چون موسیقی و شعر جای می گیرد که در آن هیچ جزیی را نمی توان بدون ارتباط با آنچه درست قبل یا بعد از آن می آید تصورکرد. لذا باید تاثیراتی که فضای شهر در شرکت کننده ایجاد می کند مد نظر معمار قرار گیرد.چراکه این تاثیرات مبنای رفتار وی با شهرش را تشکیل خواهد داد.[حبیب:1385] ماجامعه را خلق می کنیم در عین حالیکه مخلوق آنیم. ما فضارا خلق می کنیم در حالیکه بر هم کنشی تنگاتنگ با آن داریم وهمین فضا ذهنیت ماراشکل می دهد. تغییر مداوم انسان وجامعه را تقریبا همه بینشهای فلسفی پذیرفته اند.(در اسلام تحت عنوان حرکت جوهری، مارکسیستها به عنوان جبر تاریخی واومانیستها با نسبیت اخلاق) تغییر انسان وجامعه به معنای تغییر ارزشها وهنجارهای اجتماعی است که رفتاروگرایش شهررا تغییرمی دهد واین یعنی تحول دائمی کالبد.[حبیب:1385]
سیمای شهری هم به عنوان ظرف و هم مظروف عمل می کند. ظرفی که فعالیتها، رفتارو برداشتهای شهروندان بطور عام و تصمیمات سیاستگذاران را شکل می دهد و مظروفی که از اقدامات کنشگران جامعه مانند توسعه گران وسیاستگذاران شهری شکل می گیرد. [گرجی: 1385]
ایجاد هویت در منظر، منحصر به دخالت در سیمای محیط نمیشود. بلکه جنبههای ساختاری و برنامهریزی شهر را نیز دستخوش دگرگونی میکند که تاثیرات آنها در مرحله بعد در منظر شهر به دیده میآیند.شهر ما برای گریز از چهره ناشناخته و گم گشته امروزی در نخستین قدم نیازمند مطالعات فنی در زمینه منظر، جنبههای نظری هویت و نمودهای تاریخی آن است. .[منصوری:1384]
نتیجه
"معمار باید یک پیامبر باشد" – فرانک لوید رایت
محیطهای امروز شهری را معماران طراحی کرده و می سازند وگروههای مختلف جامعه ناچار به استفاده از این فضاها هستند. معماران وشهرسازان نقش اصلی وعمده طراحی محیط کالبدی را به عهده دارند واز طرفی این محیط مورد استفاده کلیه افراد جامعه قرار می گیرد وتاثیرات روانی قابل توجهی بر عموم مردم دارد.
پیش ازخلق فضا باید رابطه متقابل این هویت و مکان را بشناسیم. ما نمی توانیم محیطمان را مجموعه نامرتبطی از اشیا مادی بدانیم و نمی توانیم فضایمان را صرفا ظرفی برای روابط اجتماعی بدون بعد فیزیکی فرض کنیم. راهکارهای مداخله باید هماهنگ با هویت آن مکان و پاسخگوی نیازهای عصر حاضر باشد. فراموش شدن این منطق در تحول شهر معاصر منجر به آشفتگی منظر شده است.
اساس سکنی گزیدن رسیدن به آرامش وامنیتی بود که از آشنایی با مکان بر می آمد. این آرامش خاطر را طوفان سرعت تغییرات وتحولات سیمای شهر با خود برد. یک شهروند حین گشت وگذار در شهر خود، سیما ومکانهای اندکی را همچنان پابر جا ومنطبق با تصاویر ذهنی خود می یابد. وظیفه خطیر حفظ هویت محیط به عنوان میراث به جامانده و دخل وتصرف درمکان در پاسخ به نیازهای جدید وهدایت هویت فردی و جمعی به راهی شایسته بر عهده معماران منظر است. دستیابی به یک منظر پایدار که خاطرات جمعی و هویت نسلها را بهم متصل می کند می تواند هدف غایی معمار منظر باشد.